در اشعار بیدل دهلوی، بسیاری از مفاهیم نه در صراحت واژهها، بلکه در سکوتها و فضای بین ابیات جلوه میکنند. بیت زیر به شکلی خیرهکننده، مفهومی بلند عرفانی را در لباسی ساده بیان میکند:
ما از لبِ خاموش تو آواز شنیدیم
حیرانِ همان نغمهٔ بینغمه نشستیم
در ظاهر، این بیت تناقضآمیز به نظر میرسد: «خاموشی» و «آواز». اما در عرفان، سکوت اغلب ابزار بیان حقیقتی است که زبان از گفتنش عاجز است.
تحلیل عرفانی:
-
«لب خاموش» نماد فانی شدن سالک در حق است؛ جایی که حتی سخن گفتن معنا ندارد.
-
«آواز شنیدن» اشاره به نوعی دریافت شهودی از حقیقت دارد؛ حقیقتی که نه از راه زبان، بلکه از راه دل درک میشود.
-
«نغمهٔ بینغمه» همان فحوای رازآلودی است که برای دلهای آگاه مفهوم دارد.
این بیت، همچون بسیاری از اشعار بیدل، دعوتی است برای عبور از ظاهر و غوطهور شدن در باطن. سکوت، در این دیدگاه، بلندترین صدا برای شنیدن حقایق ملکوتی است.